به گزارش مجله خبری نگار/ایران-عبدالرضا هادیزاده نائینی(کارشناس روابط بینالملل): هر نظم سیاسی نیازمند ساختارهایی متناسب با همان نظم است. ساختار تک قطبی در نظام بینالملل ملزوماتی دارد که با ساختار چند قطبی متفاوت است. تکمیل دورانگذار و عبور از نظم تک قطبی امریکایی نیز به ایجاد ساختارهایی متناسب با همین مسأله نیازمند است. امریکا در زمانی که برای عبور از دنیای دو قطبی به سمت نظم تک قطبی برنامهریزی میکرد با سیستم برتون وودز، طرح مارشال، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و ساختارهایی از این دست تلاش داشت تا ستون فقرات نظمی مبتنی بر منافع امریکا را در جهان پیادهسازی کند. به بیان دیگر عبور از نظم همان زمان و نیل به نظم جدید که منافع سایر کشورها تا حد قابل توجهی در آن ذبح میشد، منافع قدرتهای دیگر جهانی نیز در آن در نظر گرفته نمیشد و همچنین اجازه ظهور قدرتهای جدید را نمیداد در گرو ایجاد ساختارهایی جدید بود که با موفقیت به سرانجام رسید.
اکنون قدرتهای مختلف منطقهای و جهانی با علم به این مسأله درصدد هستند تا زمینههای تسریع در دورانگذار نظم بینالملل را فراهم کرده و نظم یکجانبه گرای امریکایی را به چالش بکشند. تغییر قطب نمای سیاسی کشورهای مختلف جهان به سمت قدرتهای غیرغربی گواه این مسأله است که نخبگان سیاسی دولتهای مختلف به این باور رسیدهاند که با افول هژمونیک امریکا و صعود قدرت سایر کشورها باید صورتبندی جدیدی را بر سیاست خارجی کشورهای خود حاکم کنند. تلاش کشورهای منطقه غرب آسیا که دهها سال بهعنوان شریک اول سیاسی و اقتصادی امریکا تلقی میشدند برای افزایش همکاری با کشورهای همسایه و همچنین قدرتهای آسیایی باعث شده است تراز تجاری این کشورها با رقبای جدی امریکا پیشی بگیرد که این موضوع نشانهای جدی از تغییرات سریع در دورانگذار است.
ایجاد سازمان همکاریهای شانگهای، بریکس و بریکس پلاس، بانک زیرساخت آسیایی، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، پیمانهای پولی دوجانبه و سبقت گرفتن کشورهای مختلف جهانی در استفاده از ظرفیت جاده جدید ابریشم نشان میدهد کشورهای مختلف تلاش دارند تا از هماکنون جایگاه خود در نظم بینالمللی جدید را مشخص کنند.
متأسفانه فهم این مسأله در ایران با یک تأخیر تاریخی رو به رو شد و منجر به آن گشت تا ایران در یک دهه گذشته فرصت همکاری با قدرتهای نوظهور و کشورهای همسایه را تا حد قابل تأملی از دست بدهد. دولت سابق ایران با تمرکز سیاست خارجی خود بر مسأله برجام و تنش زدایی با امریکا تلاش داشت تا منافع کشور را از این مسیر تأمین کند. این ایده البته از چندین جهت دچار اشکال بود؛ از یک سو امریکا پاسخی غیرسازنده به حسن نیت ایران در سالهای اخیر داده و از سویی دیگر ظرفیتهای کشور در ارتباط با توسعه روابط با سایر کشورهای جهان در انتظار دستاوردهای برجام به حاشیه رفته بود. همچنین ایران که از پیشتازان مبارزه با سیطره امریکا در جهان و حرکت به سمت جهان چندقطبی بود از تحولات تاریخی زمان خود جا مانده بود.
این تجربه مهم منجر به آن شد که دولت سیزدهم با تغییر ریل سیاست خارجی، دو راهبرد رفع تحریمها و خنثیسازی تحریمها را برای بازگشت توازن به کار بگیرد. همزمان با مذاکرات رفع تحریم، توسعه و تعمیق روابط با همسایگان و قدرتهای مختلف جهانی بخصوص قدرتهای آسیایی در کانون سیاستگذاریهای دستگاه دیپلماسی کشور قرار گرفت.
استقبال کشورهای مختلف جهانی از این تغییر رویکرد، خود را در اولین سفر رئیس جمهور جدید ایران به تاجیکستان و موافقت اعضای شانگهای برای عضویت دائم ایران در این سازمان بینالمللی نشان داد. دولت توانست در اولین قدم خواسته چندین ساله عضویت ایران در شانگهای را به کرسی بنشاند و هم قفل روابط تهران و دوشنبه پس از چندین سال را بشکند.
این اتفاق در نشست کنونی شانگهای در «سمرقند» نیز به همین میزان اهمیت دارد. ایران نه تنها مراحل عضویت خود در شانگهای را در نشست جدید سرعت میبخشد و روند عضویت سه ساله را با همراه کردن اعضای این سازمان یک ساله طی میکند؛ که با معاهدات دو جانبه با کشور ازبکستان سیاست همسایگی را نیز پیش میبرد. اهمیت ویژه این سفر از آن جهت است که این سفر اولین سفر رئیسجمهور ایران پس از دو دهه به ازبکستان است که خود نشان از توسعه روابط همسایگی دارد.
این ترمیم روابط با جهان میتواند منافع حداکثری از سیاست خارجی متوازن را برای کشور به ارمغان بیاورد و تهران را بهعنوان بازیگری عملگرا، متعادل و هوشمند به جهان معرفی کند که دست دوستی سایر کشورها خود به خود به سمت ایران کشیده میشود. اکنون میتوان گفت متن و حاشیه نشست شانگهای که گفتگوهای دوجانبه با سران قدرتهای جهانی و کشورهای همسایه همچون ازبکستان، ترکیه، روسیه و چین را بهدنبال دارد نمادی از ترمیم روابط ایران با کشورهای جهان و بازگشت توازن به دیپلماسی ایرانی شده است.